عشق من طاها

سه سال و ....

گل پسر مامان سلام.عشق قشنگ زندگیم خیلی خیلی دوست دارم.بهترین هدیه خدای مهربونم مامان جونم دیروز آخر شب بود یه دفعه یادم افتاد که یک ماه از تولدت گذشته و دیگه خیلی خسته بودم نتونستم بیام بنویسم. طاهای قشنگم که خیلی خیلی همه چیز رو درک میکنی.امروز تو میخاستی بری خونه آقایی و من نزاشتم اخه بد موقع بود میخاستم بهت ناهار بدم کلی گریه کردی خودتو انداختی زمین ولی بازم من نزاشتم بری بعدش تا الان که آقا اومد خونمون و تو باهاش رفتی مامانی عذاب وجدان داشتم که چرا نزاشتم بری حالا کمی ارومتر شدم. این روزا کمی سرما خوردی و من همه تلاشم اینه که تو زودتر خوب بشی.مامان هنوز نمازش رو نخونده .فردا با پسرم میرم مرودشت که براش ماهی و سبزه بگیرم.دوست دار...
25 اسفند 1397

سه سالگی پسرم با کلی تاخیر اومدم

سلام نفس مامان.اول از همه بگم واسه چی اینقدر دیر اومدم.بعد. از تولدت مامانی شروع کرد به خون تکونی و اصلا وقت نکردم بیام خلاصه ببخشید. جیگر مامان تولد سه سالگیت خیلی خیلی خوب بود و کلی خوش گذشت.عشق مامانی خیلی خیلی دوست دارم با اون لباس قشنگی که با بابایی ست کرده بودی خیلی خوشتیپ شده بودی پسر گلم. همه زندگیمی.یه تیکه از فیلمت هست که لباست کیکی میشه صد بار نگاه گردم وقتی میبینم فقط میخوام بخورمت. طلای مامان خیلی دوست دارم.سال جدید داره نزدیک میشه و فقط چند روز بیشتر نمونده.از خدای مهربون میخام به همه تو سال جدید اول از همه سلامتی و دل خوش بده و همه به حاجت هاشون برسن. هرکسی به هر چی که میخاد برسه .از ته دلم واسه کسایی که در انتظار ...
23 اسفند 1397
1